تنفس مصنوعی هم دریاچه ارومیه را نجات نداد

امروز و از راه دور،‌ عکس‌ها و تصاویر ماهواره‌ای دریاچه را می‌بینی که مثل بیماری در بستر مرگ روزهای آخر خود را می‌گذراند

در دل می‌ماند حسرتی و دریغی از آنچه دریاچه بود و کویری که فردا خواهد شد؛ دریغا دریاچه‌ای که بود-hamshahrionline

وقتی کنارش می‌ایستادی، مبهوت می‌شدی. آن همه بزرگی و گستردگی‌، آن خیزاب‌های گاه بالابلند و گاه توام با صدای تندر و باد، آن بلورهای سپید نمکین و انباشته روی پایه‌های چوبی اسکله‌ها، آن بی‌شمار پرندگان رنگارنگ و آن سخت‌پوستان بندانگشتیِ آتشین‌رنگ پرشمار (که آرتمیا نام داشتند) تو را با خود به اعماق تاریخ و رهایی و طراوت می‌بردند؛ اما حالا خبر می‌رسد دریاچه‌ای که تا سه دهه پیش، بیش از ۱۰ برابر مجموع دو شهر تبریز و ارومیه وسعت داشت، در آستانه خشکیدگی است. از خودت می‌پرسی چه بلایی بر سرش نازل کردند که ۵۰۰ هزار هکتار، پنج هزار کیلومترمربع پهنه آبی، در حال محو شدن است؟ و باز به یاد می‌آوری که با ادامه این رویه، عرصه‌ای از نمک به جا می‌ماند که با کوچک‌ترین بادی می‌تواند گستره‌ای بیکران را شور، زندگی بسیاری از مردمان را دشوارتر و بیماری‌های ناشناخته را بیشتر کند. از این یادآوری چه به جا می‌ماند جز حسرتی و دریغی که اگر همین زمان باقی‌مانده هم از دست برود، باید برای همیشه با دریاچه ارومیه خداحافظی کرد؛ بزرگ‌ترین دریاچه داخلی ایران و یکی از بزرگ‌ترین دریاچه‌های شور جهان.

نفس دریاچه ارومیه چرا و چگونه به شماره افتاد؟ و تلاش‌ها برای نجات آن چگونه شکست خورد؟

یورش کلنگ‌های آخته

گلوله‌ها را یکی پس از دیگری به قلب و سر دریاچه ارومیه شلیک کردند. رگباری ۴۳ ساله و بی‌امان؛ میان‌گذر شهید کلانتری، افزایش سطح زمین‌های کشاورزی از ۳۰۰ به ۷۰۰ هزار هکتار (که بر اساس برخی برآوردها به ۹۰۰ هزار هکتار هم می‌رسد)، تغییر الگوی کشت از محصولاتی با نیاز آبی کم به محصولاتی با نیاز آبی بالا مثل سیب و چغندرقند،‌ احداث سد بر تمامی رودخانه‌های منتهی به دریاچه (۳۹ سد در حال بهره‌برداری و ۳۵ سد در حال ساخت یا مطالعه) و حفر حدود ۱۰۰ هزار حلقه چاه مجاز و غیرمجاز در حوضه آبریز دریاچه و تشدید برداشت از چاه‌ها (از حدود ۷۰۰ میلیون مترمکعب در قبل از انقلاب به دو هزار میلیون مترمکعب در سال‌های اخیر، بر اساس مقاله ارائه‌شده در نوزدهمین کنگره بین‌المللی زیست‌شناسی، دانشگاه تبریز، شهریور ۱۳۹۵).

در پادکست «نقشه قتل دریاچه ارومیه چگونه اجرا شد؟» و مقاله‌ای با عنوان «دریاچه ارومیه قلبی که به سختی می‌تپد»، منتشرشده در ایندیپندنت‌ فارسی، از حملات بی‌امان به کالبد در حال احتضار این پهنه آبی که زمانی ۱۰۲ جزیره در آن بود، جزئیات بیشتری در دسترس است.

یورش آخته‌چی‌های اهریمنی

گذشته را که مرور می‌کنی، به یاد می‌آوری نخستین بار اوایل دهه ۸۰ خورشیدی بود که شنیدی دریاچه ممکن است خشک شود. باورت نمی‌شد. از خودت می‌پرسیدی مگر می‌شود آن گستره بی‌کران از آب، آن رنگ سبز نمایان از دوردست‌های آسمان، از شیشه هواپیما و آن همه پرنده و زندگی بخشکد و کویری از نمک به جا بماند و دیگر هیچ؟ و باز به یاد می‌آوری پیش‌بینی شده بود که اگر روند بهره‌برداری از آب‌های سطحی و زیرزمینی کاهش نیابد، نفس ارومیه- که نفس شمال غرب ایران به آن بسته است- تا ۱۲ سال دیگر به شماره می‌افتد؛ ۱۲ سال گذشت و چنین هم شد.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

روزها می‌گذشت و خبر خوشی از دریاچه به گوش نمی‌رسید. اگر باران می‌آمد، اندکی امید در دل‌ها جوانه می‌زد اما امان از سال‌هایی که آسمان خست می‌کرد؛ آه همان و نم اشکی به گوشه چشم، همان. روزها از پس هم می‌گذشت. با پایین و بالا رفتن آب دریاچه، غم و شادی هم در دلت الاکلنگ بازی می‌کردند؛ یکی به آسمان می‌رفت و دیگری روی زمین می‌ماند. چند سالی این بالا و پایین‌ها ادامه داشت تا اینکه دولت تدبیر و امید بر سر کار آمد و نخستین مصوبه‌اش شد تشکیل کارگروه نجات دریاچه ارومیه. تو با اینکه می‌دانستی از این نمد، کلاهی نصیب دریاچه نمی‌شود، به خودت می‌گفتی شاید این بار فرجی شد، شاید. اما نشد که نشد؛ آن واگویه‌های درونی خودفریبی بودند برای لختی آسودگی خیال و درنگی در کار الاکلنگ دل.

کوه موش زایید و از دل کارگروه نجات دریاچه ارومیه، ستاد احیای دریاچه ارومیه بیرون آمد. عیسی کلانتری، وزیر کشاورزی سابق، که زمانی با دفاع تمام‌قد از کاشت نیشکر در خوزستان، تلاش برای خودکفایی گندم و تولیدات کشاورزی، منابع آبی ایران را به ورطه نابودی کشانده بود، لب به اعتراض گشود و در نقش مدافع منابع آب ظاهر شد. شاید همین قیل‌وقال درباره کم‌آبی و مصرف نابجای آب بود که باعث شد رئیس‌جمهوری پیشین او را به عنوان دبیر کارگروه و مدیر اجرایی احیای دریاچه ارومیه انتخاب کند.

ستاد احیا کارش را در دل دانشگاه صنعتی شریف آغاز کرد و بیش از ۷۵۰ متخصص ایرانی و ۵۰ کارشناس غیرایرانی مامور شدند برای نجات دریاچه طی پنج ماه نسخه‌ای قابل‌اجرا آماده‌ کنند که جملگی روی آن اجماع داشته باشند. در نهایت، ۲۷ راهکار اجرایی ارائه دادند. در این روش‌ها و راهکارها، سه رویکرد عمده وجود داشت: نخست، انتقال آب از حوضه‌های دیگر (مثلا از خزر، ارس، زاب و حتی دریاچه سوان در ارمنستان)، دوم احیای مرحله‌ای دریاچه و نجات بخش‌های باقی‌مانده با فعالیت‌های سازه‌ای و آخرین رویکرد، به کارگیری روش‌های بوم‌شناسانه (یا طبیعت‌محور).

در آن زمان، رسانه‌ها، جامعه دانشگاهی و متخصصان محیط‌ زیست با دو رویکرد نخست مخالفت کردند؛ مخالفتی که در ظاهر به آن توجه شد اما گذر زمان نشان داد که روش‌های طبیعت‌محور در مدیریت سرزمین و حوضه آبریز دریاچه ارومیه جایی ندارند. شاید به این دلیل که با طرح‌های طبیعت‌محور نمی‌توان رفتارهای نمایشی داشت، شبیه ساخت سد نیستند که مایه تفاخر باشند و به علاوه، بسیار دیر به نتیجه می‌رسند. نمونه‌ای از پیشنهاد‌های بوم‌شناسانه که ارائه شد از این قرار بود:

 - سرازیر شدن ۳۰ درصد آب سدها در فصولی که کشاورزی انجام نمی‌شود
- تعطیلی ۲۰ درصد از چاه‌های موجود در حوضه
- صرفه‌جویی تا ۳۰ درصد و اصلاح الگوی مصرف در شهرهای بزرگ
- اجرای پروژه‌های بازیافت آب و نیز کاشت گونه‌های مناسب برای فضای سبز و تغییر الگوی کشت

همان اوایل کار ستاد احیا بود که عیسی کلانتری، دبیر آن، اجرای روش‌های طبیعت‌محور را در بوق و کرنا کرد؛ دفاعی جانانه از مدیریت دقیق آب که گویی از همه آن خبط و خطاهای گذشته در ۱۲ سال و چهار ماه وزارتش درس گرفته است. اما واقعیت جز این بود و پروژه‌های مخرب و ساخت‌وساز به‌تدریج جای روش‌های بوم‌شناسانه را گرفتند.

... و یورش رنج خودساخته

بیدارباش‌های کارشناسان که کارهای طبیعت‌محور را فریاد می‌زدند، به جایی نرسید. پاسخ طلبکارانه دبیر ستاد چنین بود: «این كارشناسان محيط زيست و اكولوژيست‌ها كجا بودند كه نگذارند درياچه به اين روز بيفتد. نه اينكه سكوت كنند و بگذارند درياچه خشك شود و بعد بگويند حالا ما می‌خواهيم احيا كنيم.»

از هشدارهای کارشناسان در ارتباط با نابودی محیط‌ زیست نزدیک ۴۰ سال می‌گذرد. پیش از آنکه کلانتری از طریق وزارت کشاورزی دستی بر سفره انقلاب ببرد، هم کارشناسان هشدار می‌دادند. این هشدارها در روزنامه‌های قدیمی ثبت شده است. راستی کسی خبر دارد کلانتری بعد از تحصیل در آمریکا و قبل از رسیدن به وزارت کشاورزی چکاره بود؟

امروز و از راه دور،‌ عکس‌ها و تصاویر ماهواره‌ای دریاچه را می‌بینی که مثل بیماری در بستر مرگ روزهای آخر خود را می‌گذراند. اگرچه نفسش به شماره افتاده است، پزشکان هنوز از او قطع امید نکرده‌اند؛ اما آن‌ها که باید برای این بیمار محتضر هزینه کنند تا سرپا بماند، اگر دستی به جیب می‌برند، خرج عطینا می‌کنند؛ اجرای پروژه‌های مخرب و تدوین ۷۲۰ جلد گزارش و سیاه کردن بیش از ۶۲ هزار صفحه، برای دریاچه و مردمانش چه سودی داشته است؟

در دل می‌ماند حسرتی و دریغی از آنچه دریاچه بود و کویری که فردا خواهد شد؛ با صدها مشکل قابل پیش‌بینی‌ و صدها بلای پیش‌بینی‌ناپذیر؛ دریغا دریاچه‌ای که بود!

توضیح ضروری: منبع اصلی آمارهای مربوط به آب وزارت نیرو و سازمان‌های تابعه‌اند که در اکثر مقاله‌های علمی و گزارش‌های فنی نیز به آن‌ها استناد می‌شود. با این حال شماری از کارشناسان مستقل به دقت و صحت آماری که وزارت‌ نیرو، ستاد احیای دریاچه ارومیه و مقام‌های رسمی اعلام کرده‌اند یا در مقاله‌های علمی به آن‌ها استناد شده است، تردید دارند.

 

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه